چند جمله ای که مدتی است مشغول ام کرده...

وقتی لب فرو می بندیم و سخنی نمی گوییم غیرقابل تحمل می شویم و آنگاه که زبان می گشاییم از خود دلقکی می سازیم.(هرتا مولر)
***
فریاد باید کرد
نه درد من تنهاست
فریاد انسانهاست
آزادی، آزادی، آزادی
جز این چه باید کرد
***
چه موجود نادانی است این انسان که همیشه می خواهد جنگ را با جنگ پایان دهد
***
مهم نیست درکجای جهان ایستاده ایم،مهم این است که درچه راستایی گام بر می داریم
***
اگر می خواهی خوشبخت باشی '' برای خوشبختی دیگران بکوش زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم '' به دل ما بر می گردد.(لودویک بتهوون)
***
سبز یعنی استقامت تا بهار
***
آن که می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می بایدایستادن و راه رفتن و دویدن و بالا رفتن و رقصیدن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند ... (چنین گفت زرتشت)
***
نامه امام حسین (ع) به معاویه: تو مرا نصیحت کرده ای که به حال خودم، دینم و امت محمد فکر کنم و آنان را در فتنه قرار ندهم، من فتنه ای بزرگتر از فتنه خلافت تو بر این امت سراغ ندارم!
***
و تکرار می کنم ... زیر لب تکرار می کنم : گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام / و ساقه های جوانم از ضربه تبرهایتان زخم دار است! با ریشه چه میکنید؟
***

درباره من

.
کاش می شد لحظه ای پرواز کرد حرفهای تازه را آغاز کرد کاش می شد خالی از تشویش بود برگ سبزی ، تحفه ی درویش بود کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می آمد، کنارش می نشست کاش با هر دل دلی پیوند داشت هر نگاهی یک سبد لبخند داشت کاشکی لبخندها پایان نداشت سفره ها تشویش آب و نان نداشت کاش می شد ناز را دزدید و برد بوسه را با غنچه هایش چید و برد کاش دیواری میان ما نبود بلکه می شد آن طرف تر را سرود
مشاهده نمایه کامل من

انباري وبلاگ