روح بزرگ ...

***
دیروز زنجان ، شاهد مراسمی بود که جمعی از روحانیون ، علما و مردمی کاملا عادی، برای گرامی داشتن یاد و خاطره ی یک بزرگوار ترتیب داده بودند. اما 2 شب قبل، اعلامیه های مراسم را در سطح شهر کوچک زنجان ، کسانی با عشق ، اعتقاد و از سر ِ دلسوزی بر سینه ی دیوار می چسباندند. صبح روز مراسم اما ، خبری حتی از تکه های اعلامیه ها در شهر نبود! به نظر می رسد ، آنانی که رعشه بر تن ِ ضعیفشان افتاده و هنوز از نام و نشان منتظری مرعوب هستند، چنان اعلامیه ها را نابود کردند که گویی شهر زنجان خبری از درگذشت یک مرجع دینی ندارد و در بی خبری به سر می برد. دیروز ساعت 2 و 45 دقیقه یعنی کمتر از 15 دقیقه به شروع مراسم ، درب های مسجد جامع زنجان را بسته بودند و مانع از برگزاری می شدند. انگار طرف حساب شان مردمی کافر است و مسجد بت خانه! البته اگر پایش بیافتد ، نابود کردن مسجد و مردم ، برای فراهم آوردن اسباب ریاست و حکومت، برایشان امری است پیش پا افتاده ... .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
- .
- کاش می شد لحظه ای پرواز کرد حرفهای تازه را آغاز کرد کاش می شد خالی از تشویش بود برگ سبزی ، تحفه ی درویش بود کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می آمد، کنارش می نشست کاش با هر دل دلی پیوند داشت هر نگاهی یک سبد لبخند داشت کاشکی لبخندها پایان نداشت سفره ها تشویش آب و نان نداشت کاش می شد ناز را دزدید و برد بوسه را با غنچه هایش چید و برد کاش دیواری میان ما نبود بلکه می شد آن طرف تر را سرود
0 نظر:
ارسال یک نظر