هر روز اخبار سیاه ...

با این کار نسبتا وقیح و بودار، روح و روان یک قاضی، دیگر کاملا ً شاد شد. قاضی خان ، شاد باش که دیگر وارثان ِ به حق ات! ، راه ِ تو را خواهند رفت و با کار ِ اخیری که انجام دادند، به شما و پیشگاه تان ادای احترامی تمام قامت کردند. در کنار مردم ، کم نیست از شرق ها ، هم میهن ها ، اعتماد ملی ها ، جراید و سایت هایی که شما و هم کیشان ِ تان، تاب و توان دیدن اعتقادات حق و شیرین شان را ندارید. هنوز آخر دنیا نرسیده است و آزاده ها خدایی برای خود دارند. امید هنوز زنده است برای بیان آزادی ... .
***
بالای دار هرگز!

شاید این مکان هم برای بعضی آشنا باشد! مکانی امن! و مقدس به نام بازداشتگاه. نقلی و جمع و جور. جایی برای تعلیم و تربیت کسانی که شاید، بی اجازه برای احقاق حقوق شان، خس و خاشاک بازی در آورده بودند. زندانی که ، زندانی هایش به قول قاضی ِ مطلب بالایمان ، فقط از اجباری بودن ورزش گلایه دارند ، که آن هم با عنایت مسئولین حذف خواهد شد! اینجا ، مکانی است ، که به واسطه ی نقل قول ها شنیده ام ، برای زندانی ها البته با رعایت کامل حرمت انسانی و به صورت بشر دوستانه ، آب را بر کف ِ کانتیر ریخته و حکما زندانی شنیده ی ما نیز، برای نجات خود از درد تشنگی ، مجبور به چشیدن و لیسیدن آن است ... . الله اعلم. اما این را بنده ها نیز اعلم هستند که سخت است وقتی بی جهت پشت مبیله های فلزی ِ سردی باشی که برایت آیینه دق است ... . بی گناه تا پای دار می رود ، اما بالای دار هرگز/,


***
اینترنت به شدت نیاز به پالایش دارد
تا بوده است، مرتجعین وجود داشته اند. شاید یک دلیل وجودشان، خودمان باشیم. تیتر فوق ، بیانی است من باب ِ آزادی اندیشه به معنای کلمه واقعی ، البته کار ِ ایرانی جماعت همیشه بالعکس است! نمی دانم چرا هر طرف که می روم متن هایم به مبحث آزادی ختم می شود؟ مگر چیست، این آزادی که باید به خاطرش کشته شوی ، از جان و مال و ناموس هم بگذری اما آخرش هم ... . اینترنت را که پالایش کنند، ممکن است من ، امثالم و شاید برخی از دوستان، از تیغ پالایش آنها در امان نباشیم. خب این هم یک نوع از آزادی است دیگر ، آزادی ِ اجباری! امیدوارم به تیغ اش گیر نکنیم. چون تنها دل خوشی مان همین خانه ی سوت و کور است.

***

اما جمله ی مفهومی بالا را، مالک حقوقی ِ! مخابرات فرموده است. اما دریغ از اینکه ، مالکین نگون بخت از کجا باید بفهمند که مکالمه هایشان ، شنود می شود یا نه؟ از کجا بدانند شما سپاهی هستید یا نه؟ پیامکی هم اینچنین امروز آمده بود اما شرمنده بودم از ارسال آن به دوستان: " همراه اول: هيچكس تنها نيست، هميشه يك نفر به صحبتهاي شما گوش فرا ميدهد! همراه اول شما، سپاه"
اما توصیه ای به مخاطبان احتمالی: احتیاط شرط عقل است ... محتاطیم ، پس هستیم ... .

***




این تیتر نازیبا هم آخرین خبر منفی امروز است که خواندم. کوروش ، خشایار و دیگر پادشاهان، اینک نه تنها به خاطر مسئل بشر دوستانه ی این نظام بلکه تقریبا به خاطر ِ همه اوضاع ِ کنونی ، تن ِ شریفشان در گور می لرزد وقتی که ایران ِ با ابهت و بی نظیرشان را در انتهای جدول عرصه های بین المللی نظاره می کنند. واقعا ً کجا رفت آن همه ابهتی که ایران و ایرانی در کل ِ فرنگ و جای جای ِ دنیا داشت؟ کجاست آن احترام و عزتی که عرب و فرنگ تا همین نزدیکی ها روا می داشتند و ایرانی را بتی برای خود می دانستند؟ کاش اما مشکل ، همین فراموش شدن ِ تمدن غنی مان بود... وقتی هر روز اخبار منفی و پر درد را در صفحات وب و روزنامه های مختلف می بینم ، احساس تنهایی می کنم. تنها خاصیت این خبر ها ، آنجاست که در زمان تنهایی ، یاد خدایی می افتم که از رگ گردن نزدیک تر است. امید زنده می شود و من امیدوار اما بلاواسطه نه! بلکه به لطف تکیه گاهی مثل "عادل".

درباره من

.
کاش می شد لحظه ای پرواز کرد حرفهای تازه را آغاز کرد کاش می شد خالی از تشویش بود برگ سبزی ، تحفه ی درویش بود کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می آمد، کنارش می نشست کاش با هر دل دلی پیوند داشت هر نگاهی یک سبد لبخند داشت کاشکی لبخندها پایان نداشت سفره ها تشویش آب و نان نداشت کاش می شد ناز را دزدید و برد بوسه را با غنچه هایش چید و برد کاش دیواری میان ما نبود بلکه می شد آن طرف تر را سرود
مشاهده نمایه کامل من

انباري وبلاگ